سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ میزد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که میکنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت میکنیم و میچلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سختترین روزای کاری تا الانمو دارم میگذرونم نمیدونم بعدها که میخونی اینارو عمو شانجانیت :) کجاست و چیکار میکنه اما این روزا سخت درگیر اینیم که یکم از این شرایط سخت بیایم بیرون و دوباره به امید خدا یه روند ثابت رو پیش بگیریم. و تو و مامانت منبع آرامش شبهای منید. شبایی که خسته فکری و جسمی میام خونه و با دست و پا زدنت برای اومدن تو بغلم همهی خستگیا میره همونجایی که باید بره.
مواظب خودت باش دخترم.
درباره این سایت